تولد 3 سالگی صدرا
وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست
و هدیه من به تو نازنین قلب مادری است که فقط برای تو میتپد
عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت را تبریک میگویم
تولدت مبارک
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت
امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق
خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . . .
تولد ٣سالگیت مبارک
صدرا جونم امسال 3 ساله که با ما هستی ولی انگار سالهاست که تو رو داریم خیلی وقتها من و بابا جان به این فکر میکنیم که قبل از اینکه تو بیایی ما چیکار میکردیم و چقدر روزها یکنواخت بود .
امسال تصمیم گرفتیم توی مهدکودک برات جشن بگیریم و در کنار دوستات . و چقدر هم توی اون یکساعت به شماها خوش گذشت . چون خیلی مک کویین رو دوست داری کیکت رو به دلخواه خودت مک کویین سفارش دادیم . و بشقابها رو هم همینطور . خاله نشاط و باربد هم اومدن و با تیچر سحر و بچه های کلاستون جشن گرفتیم .
صدرا در کنار دوستان و تیچر سحر
بعد از ظهر هم مامان مرضیه و بابا امیر و خاله و دایی رضا اومدن و خونه رو تزیین کردیم و یک جشن کوچولو هم توی خونه گرفتیم و صدرا از طرف ما یک دوچرخه نارنجی که دوست داشت هدیه گرفت و دایی رضا هم یک اسکوتر کادو داد و بقیه هم پول دادن .