پسرم بزرگ شده
توی این چند وقتی که من مشغول استراحت بعد از دوران نقاحت بودم و پیش مامان مرضیه بودیم صدرا حسابی با من همکاری میکرد صبحها میومد دست منو میگرفت و میگفت پاشو مامان بزار کمکت کنم و دستم رو میگرفت و میبرد از اتاق بیرون و میچرخوند و میگفت مامان کاری نداری . ( الهی من قربون پسر مهربونم بشم ) و خیلی مواظب من بود .
توی این فاصله سعی کردیم صدرا رو از پوشک بگیریم .هر چند خیلیها میگفتن دیره ولی من دوست داشتم خودش آمادگیش رو داشته باشه و دیگه نخواد . و خیلی زود موفق شدیم و بعد از 3 روز کاملا دیگه صدرا از پوشک گرفته شد . و عاشق لگنش شده .
پسرم آفرین دیگه بزرگ شدی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی